مقاله
پياز Allium cepa L. محصولی باستانی، با سابقه کشتی بيش از 5000 سال است که تصور میشود منشاء آن آسيای مرکزی باشد. پياز به دليل برخورداری از ویتامينها به ویژه ویتامين C و مواد معدنی به ویژه کلسيم، فسفر و پتاسيم دارای ارزش غذایی فراوانی است. از سوی دیگر میتواند با تقویت سيستم ایمنی بدن در پيشگيری از بيماریها موثر باشد. پياز دارای آنتیاکسيدانهای ضد سرطان مانند کرستين و آنتوسيانين بوده و مصرف آن در پيشگيری از ابتلا به برخی از سرطانها مانند سرطان معده مفيد است. سطح زیر کشت پياز در ایران در حدود 54 هزار هکتار با متوسط عملکرد حدود 43 تن در هکتار است. بيشترین سطح زیر کشت پياز به ترتيب متعلق به استانهای هرمزگان (8378هکتار)، جنوب استان کرمان (5732 هکتار) و اصفهان (4268هکتار) است. چندین آفت و بيمارگر کشت محصول پياز را تهدید میکند که از ميان آنها بيماری پوسيدگی سفيد طبق از شيوع و اهميت بالایی برخوردار است. این بيماری در اغلب مناطق کاشت سير و پياز دیده میشود. به ویژه در استان همدان ميزان گسترش، شيوع و خسارت بيماری بيشتر است. ردیابی و شناسایی دقيق بيماری، آگاهی از چرخه بيماری و شرایط مساعد برای توسعه آن به عنوان پيش نيازی اساسی در اتخاذ روشهای مناسب در برنامههای پيش آگاهی و مدیریت بيماری شناخته میشود.
بیماری پوسیدگی سفید پیاز
بيماری پوسيدگی سفيد پياز با عامل Sclerotium cepivorumیکی از بيماریهای مهم جنس Allium cepa است. این بيمارگر در همه گونههای جنس Allium به ویژه پياز، سير و ترهفرنگی، بيماریزا است. این به دليل اهميت و گسترش جهانی، بيش از هر بيماری دیگری محصول پياز را در دنيا تهدید میکند. پوسيدگی سفيد در مراحل اوليه محدود به سيستم ریشه و صفحه قاعدهای است و با گذشت زمان از آلودگی، علائم بيماری در بخشهای هوایی پدیدار میشود. علائم هوایی معمولا تا زمان پيشرفت بيماری و بروز پوسيدگی در ساقه و غلاف برگها ظاهر نمیشود. رشد و توسعه افقی ریشههای آلوده به ميسليومهای قارچ بيمارگر، بيماری را به گياهان مجاور منتقل میکند. بنابراین آلودگی در مزرعه به صورت لکهای و در بوتههای نزدیک به هم مشاهده میشود. خاکزاد بودن این بيمارگر نيز استفاده از تيمارهای شيميایی را بیاثر یا کماثر میسازد. بنابراین مدیریت این بيماری اغلب بسيار دشوار و نيازمند تلفيقی از راهبردهای مختلف زراعی و بيولوژیکی است. تاکنون تلاشهای بهنژادی برای دستیابی به منابع مقاومت به این بيماری چندان موفقيتآميز نبوده به طوری که در حال حاضر هيچ رقم مقاومی برای این بيماری وجود ندارد.
عامل بيماري
عامل این بيماری قارچ Sclerotium cepivorum است که در منابع با نام تلومورف Stromatinia cepivora نیز شناخته میشود. مطالعات فيلوژنتيکی S. cepivorum را به Sclerotinia sclerotiorum مرتبط دانسته و این فرضيه را تقویت میکند که S. cepivorum یکی از اعضای غيرجنسی خانواده Sclerotiniaceaeو از قارچهای آسکوميست است. گونه S. cepivorum یک گونه غيرجنسی است و منشاء گونههای قارچی غيرجنسی را از دست رفتن مرحله جنسی در اجداد یک گونه قارچی میدانند. این فرضيه را مطالعه جنسهای Penicillium و Aspergillus نيز تایيد میکند. در این گونهها نيز مرحله جنسی قارچ در طول تکامل حذف شده است.
جنس Sclerotium
گونههای متعلق به جنس Sclerotium تنها اسکلروت و ریسههای نازایا توليد کرده و اسپور توليد نمیکنند. این جنس شامل بيش از 40 گونه بيماریزای گياهی است که بسياری از آنها توليد مثل جنسی نداشته و تنها در تعداد کمی از این گونهها توليد مثل جنسی مشاهده میشود .از آنجا که بيشتر گونههای جنس Sclerotium فاقد توليدمثل جنسی هستند، تاکسونومی این گونهها پيچيده و در طول زمان دستخوش تغييرات زیادی شده است. نام جنس Sclerotium نخستين بار توسط Tode در سال 1790 پیشنهاد شد و گونه Sclerotium complanatum به عنوان گونه تيپ توسط کلمنتس و شير و به عنوان شکل آنامورف گونه Typhula phacorrhiza معرفی شد. اسکلروت در این گونه بازیدیوکارپ توليد میکند. گونه S. rolfsii شناخته شدهترین گونه در این دسته است که شکل جنسی یا تلومورف آن با نام Athelia rolfsii شناخته میشود. اسکلروتها در این گونه از ریسههای رشتهای تشکيل شده و بازیدیوکارپها از نوع واژگون هستند گرچه درگونه S. cepivorum مرحله جنسی مشاهده نشده است، اما بر اساس تشابه اسکلروت در این گونه با اسکلروت گونههای آسکوميست Stromatinia gladioli گونه S. cepivorum به تلومورف Stromatinia Boud مرتبط دانسته شد. هرچند انتخاب این تلومورف که بر اساس مرفولوژی اسکلروت انجام شده بود، مورد انتقاد است. گونههای جنس Stromatinia، دو نوع اسکلروت توليد میکنند. اسکلروتهایی که نازک، سياه، زیرکوتيکولی، فاقد پوشش یا مانتل هستند و آپوتسيوم توليد میکنند و اسکلروتهایی که سياه، کوچک و مدور بوده و آپوتسيوم توليد نمیکنند. درگونه S. cepivorumتنها نوع دوم اسکلروت توليد میشود. کن و گرنویل (1989) دریافتند که اسکلروتهای S. cepivorum بر اساس صفات ریخت شناسی و بافتشناسی بسيار به اسکلروتهای جنس Botrytis شباهت دارند. همان طور که پيشتر اشاره شد نتایج آناليز توالی rDNA نزدیکی S. cepivorum را به گونه Sclerotinia sclerotiorum (Lib) ، Debary یکی از گونههای مهم در خانواده Sclerotiniaceae را تایيد میکند علاوه بر این آناليز پروتيينهای اسکلروت نيز نزدیکی S. cepivorum به خانواده ، Sclerotiniaceae را تایيد میکند. برخی از گونههای جنس Sclerotium ممکن است با آنامورف جنس Rhizoctonia در ارتباط باشند. جنس Rhizoctonia نيز اسکلروتها و ریسههای استریل توليد میکند. گونه، Rhizoctonia solani به عنوان آنامورف گونه بازیدیوميست Thanatephorus cucumeris (Frank) Donk شناخته میشود. اما بيشتر تاکسونوميستها گونه R. solani را گونهای کمپلکس میدانند که بيشتر از 30 قارچ همنام برای آن در منابع ذکر شده است. برخی از گونههای R. solani دو هستهای دارای تلومورف از جنس Ceratobasidium هستند در حالی که برای تلومورف برخی از گونههای دو هستهای در کمپلکس R. solani در جنس Thanatephorus شناسایی شده است. اما این تلومورفها، مونوفيلتيک نيستند. گونه Sclerotium oryzae-sativae (Saw) به عنوان آنامورف گونه تلومورف Ceratobasidium oryzae-sativae (Gunnell and Gunnell) شناخته میشود. در پژوهشی، جایگاه تبارشناسی گونههای مهم بيماریزا در جنس Sclerotium شامل S. rhizodes،S.perniciosum ،Ceratorhiza oryzae-sativae ،hydrophilum ،S. S.denigrans ،S. coffeicola ،Sclerotium cepivorum ، S. rolfsii و ،S. rolfsii var. delphinii به کمک آناليز پارسيمونی توالی زیر واحد بزرگ LSU- rDNA و ناحيه ITS-rDNA مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که دوگونه S. denigrans و S. perniciosum که پيش از این در بازدیدوميستها جای داده میشدند، به آسکوميکوتها تعلق دارند. همچنين این گونهها با گونههای تلومورف Sclerotinia و Stromatinia و آنامورف Sclerotium cepivorum نزدیکی دارند. گونههای دیگر جنس Sclerotium در یکی از دو جنس بازیدیوميستی Athelia یا Ceratobasidium گروهبندی شدند. بر اساس نتایج آناليز،rDNA دو گونه بازیدیوميستی Sclerotium hydrophilum و S. rhizodes به جنس Ceratorhiza که آنامورف گونههای Ceratobasidium است، منتقل شدند. گونه Sclerotium coffeicola به گونههای S. rolfsii var. delphinii و S. rolfsii var. rolfsii که دارای تلومورف Ateliaهستند، نزدیک است.
شکل1- بیماری پوسیدگی سفید پیاز
مناطق پراكنش
این بيماری در اغلب مناطق کاشت سير و پياز در دنيا گزارش شده است در ایران نيز در اغلب مناطق کشت این محصول در کشور دیده میشود اما در استان همدان ميزان گسترش، شيوع و خسارت بيماری شدیدتر است.
علایم بیماری
در مراحل اوليه پيشرفت، بيماری محدود به سيستم ریشه و صفحه قاعدهای است و تا زمان رشد قارچ در پيازها علائم بيماری در برگها ظاهر نمیشود. با گذشت زمان، نوک برگها زرد شده و به تدریج علائم زردی تمام بخشهای هوایی گياه را فرا میگيرد. در بوتههای جوانتر به دليل رشد کمتر و توسعه نيافتگی سيستم ریشه، بروز زردی ممکن است به پژمردگی، افتادن بوته و حتی مرگ بوته منجر شود. در مراحل پایانی بيماری، پوشش پنبهای ميسليومهای قارچ در سطح اندامهای هوایی گياه قابل مشاهده است. ریشهها نيز به تدریج تخریب شده و در اثر فعاليت آنزیمی قارچ صفحه اتصالی در قاعده پياز دچار پوسيدگی نرم میشود. بوتههای آلوده را میتوان به راحتی از خاک بيرون کشيد. با پيشرفت بيماری بافتهای پنبهای قارچ فشرده شده و اسکلروتهای سياه رنگ (به اندازه ته سنجاق) به قطر تقریبی 300 تا 600 ميکرومتر روی پوشش ميسليومی قارچ در قاعده پياز، ریشههای پوسيده و بافت ساقه تشکيل میشوند. ممکن است بافت اسکلروتی بزرگتری نيز به عنوان پوششی برای اسکلروتهای کوچکتر تشکيل شود.
خلقتی بناء، فاطمه؛ شریفی، کسری؛ جوادی، علیرضا.(1401). شناسایی و مدیریت پوسیدگی سفید پیاز با عامل Sclerotium cepivorum. تهران: تحقیقات گیاه پزشکی کشور
معلومات نسبتآ خوب که در اوقات ضرورت به کار میرود
پاسخ مدیر سایت: با سلام همراه گرامی ممنون از حسن توجه شما